کربلا
آقا این فرشید خان گوشه گیرم مثل خیلی های دیگه یه عشق شکست خورده داره ولی بجای اینکه بی خیال قضیه ای بشه که حداقل چهارده ماهه تموم شده , راه به راه گیر میده به خاطراتش با طرف. یعنی وقتی باهاش میگردی دیگه حالت به هم میخوره از بس اسم یار سفر کردش رومیاره.
داری غذا میخوری :
آخ , آخ , یادتونه دفعه اولی که باهاش اومدم خونتون همین غذا رو داشتین.یادش بخیر !
میری پارک :
آخه , ما چقدر با هم میومدیم اینجا چقدر خوش میگذشت !
حالا مثلا یه پارک دیگه :
آخه , ما هیچوقت قسمت نشد با هم بیایم اینجا . حیف !
توی ماشین نشستی داری میری سفر, یکی میگه یه جا نگه دارین واسه دست به آب :
یادش به خیر , هر وقت میرفتیم جایی , تند, تند, میرفت دستشویی . چه روزایی بود !!
خلاصه کنم , هر جایی میری هر کاری میکنی , همینجور یه بند میزنه به صحرای کربلا . وقتی هم از دستش شاکی میشی میگه :
کل یوم عاشورا , کل ارض کربلا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر