۱۳۸۳/۰۶/۱۱

آق میتی

با عرض سلام و سپاس بسیار از کلیه دوستانی که در اینمدت با ایمیل و نامه و تلفن و تلگراف و دادو بیداد و نعره و جیغ وفریاد و باقی وسایل ارتباط جمعی از نظرات و پیشنهاداتشان اینجانب را آگاه نموده و بر من خرده گرفته اند که چرا در تیتر مطلب قبلی از واژه نامانوس وبیخود و مزخرف و چرت بیگانه و غربتی و خارجی چون آمیتی استفاده کرده ام بر آن شدم که ذهن ایشان را به تاریخچه ی این لغت معطوف دارم . باشد که در راه پالایش و ویرایش زبان پارسی گامی هر چند ناچیز برداشته باشم.

و اما لغت آمیتی در اصل در زبان شیرین پارسی قدیم همان آقا مهدی بوده است که به مرور زمان و بر اثر استعمال مکرر در گویش عامیانه به آقا مهتی سپس آقا میتی و پس از آن به آق میتی ودر سالهای اخیر آمیتی مبدل شده است و از آنجا که حب اهل بیت مخصوصا حضرت غایبش در قلوب تک تک ایرانیان جاری ست به معنای دوستی و محبت بکار برده میشود .
امید که با توضیحات این حقیر گوشه گیر به کنه مطلب پی برده باشید .


۱۳۸۳/۰۶/۰۴

Amity

ــ تو بالشي ؟
ــ نه من چاي كيسه اي گل كيسم
ــ چه خوب . بيا با هم دوست باشيم
يا
دوستان در هواي صحبت يار
زر ببازند و ما سر اندازيم


۱۳۸۳/۰۳/۰۴

خارجی!!!!

- این صدای چی بود؟
- چی؟!!!
- این صدا که از شما صادر شدو میگم !!
- آهان !!! میدونی این قضیه تو اروپا یعنی کلا خارج یه قضیه ی حل شدست !!!
- یعنی چی اونوقت؟
- یعنی اینکه اونا از این سر و صدا ها ناراحت نمیشن . میگن صدای طبیعی !! بدن آدمه دیگه .
- قبول . ولی آخه مرد حسابی تو دیگه چیت شبیه خارجی هاست که ................؟

۱۳۸۳/۰۲/۱۷

فقط یک دفعه

- فقط یه دفه دیگه !!
- نه !!!
- جان گوشی ! فقط یه دفه ! قول میدم بار آخر باشه .
- نه نمیشه . خسته شدم از دستت !!
- بابا تو چقدر بی رحمی دختر . نگام کن چقدر بهم داره فشار میاد !!!
- بیخود !! نمیذارم .
- بابا دیوونه میشما !!!
- میشی که میشی !! به جهنم ! نیم ساعته نشستیم تو کافی شاپ سه بار رفتی دستشویی حالم بهم خورد !!! دیگه نمیذارم بری !!

۱۳۸۳/۰۲/۱۱

گفتگو

خارجی / روز/ محوطه جلویی یک ساندویچی در ستارخان

گوشه گیر در حالی که به ظاهر !! مشغول خوردن یک هات داگ است به حرفهای دو نفر که در میز کناری به غذا خوردن مشغولند گوش میدهد :
- عید چیکار کردی ؟
- عید که بابا خیلی خوش گذشت ! مصطفی زنگ زد گفت بیا کیش .منم گفتم خرجم زیاد میشه .پول هواپیمامو حساب کرد چها پنج روزم اونجا بودم دویست سیصد تومن خرجم کرد .
- خوش به حالت . پس حسابی حال کردی .
- آره . هفته پیشم با چند تا همکارا یه ماموریت ! رفته بودیم رامسر. حسابی خوب بود .
- راستی کفشت چقدر به پات میاد مبارکه.چند گرفتی ؟
- من که پول بالا این چیزا نمیدم . امیر دیروز زنگ زد . بچه با محبتیه!! گفت بیا یه سر اینجا . گفتم خودم که کار دارم یکی از آشنا ها رو میفرستم . گفت نه خودت بیا کار واجبت دارم !! منم رفتم دیدم دو جفت کفش از ترکیه سوغات برام آورده .
- بابا . دمت گرم . ببینم اوضات چطوره ؟ پس اندازم میکنی ؟
- آره هر چی در میارم دو سومشو میذارم کنار . ما که بیمه نداریم !!!
- آره به خدا .من خر که مثل تو عقل معاش نداشتم . الان آویزون بچه هام شدم .
- ببین این یارو میز بغلیه چشه ؟ زوم کرده رو ما !!!
- آره والله . مرتیکه ندید بدید !!!!

کی ؟ این یارو گوشه گیر ندید بدیده ؟ آره ؟!!!!

۱۳۸۳/۰۲/۰۴

چت شبانه

نوشته زیر عینا وبدون هیچ دخل و تصرفی از یک چت شبانه (حدود 3 بامداد) برگزیده شده است :
- برو خونتون .
- من خونمونم دیوونه !! تو کجایی ؟
- خونه شما که نیستم . پس کجا میتونم باشم ؟
- خونه شما .تو چرا نخوابیدی ؟
- بی تو خواب به چشمان من راهی ندارد !!!
- با تو هم به چشمان من !! برای شما بده تا دیر وقت با خانوما چت میکنین .
- مگه تو دیگه جزو مردا نیستی ؟
- نه بابا . مرد کجا بود . بقول یه بابایی مرد دیدی بکش روت !!!
- بی ادب .
- به نظرم جفتمون باید دوباره بریم دکتر .
- من که باید برم شیکسته بند .
- چرا ؟ دلت شکسته ؟
- نه . سرم شکسته .
- آخ آخ آخ !! مگه بهت نگفتم نرود میخ آهنین در سنگ !!! باز سرتو زدی به سنگ ؟
- چرا. ولی من فکر میکردم میخ طویله ممکنه فرق داشته باشه .
- ......
- ......

میدونین اصل قضیه اینه که بچه ها اعتصاب کردن . دیگه قرصایی روکه دکتربهشون داده نمیخورن !!! بد بختیه ها !!!

۱۳۸۳/۰۲/۰۱

یادگاری

این مطلب مال فروردین سال پیشه . اون روزایی که واقعا نمیدونستم سال دیگه عید کجام . پیش خانواده یا ... پشت میله ها . اون روزا خیلیها فکر میکردن این نوشته ها همش شوخیه طنزه ولی من میدونستم که اصلا این جوری نیست . حالا فروردین 83 هم اومده من این بیرونم دارم یواش یواش بدهی ها رو میدم و خبر ندارم از فروردین سال بعد . خیلی سال سختی بود این سالی که گذشت با همه ی بالا و پایینش ولی بهر حال گذشت ممنون از دوست هایی که خیلی به من کمک کردن که راحت تر بگذره و مادر خوبم .ممنون.

falling dawn

فروردین 1380 خیابان جردن , برج افرا

خانم منشی : خیر قربان , بنده گفتم بهشون , چرا متوجه نمیشین ؟ میگن اقتصادی نیست .نمیدونم , شما که متوجه نمیشین , گوشی خدمتتون با مدیر عامل شرکت صحبت کنین . جناب گوشه گیر , آقای شریفی مدیر قسمت رایانه شرکت ماهان شتر پشت خطن .
گوشه گیر : سلام قربان . شوخی میفرمایید , نه با این شرایط که شما میگید برای ما صرف نمیکنه . نه قربان من موتوری شرکتو هم با این شرایط نمیفرستم ماهان ....

فروردین 1381 ستارخان , ساختمان بهنوش

مشتری : گوشه گیر خان , این هندیم کیفیتش خیلی بد بودا .
گوشه گیر : چشم خانم اونو پولشو با ها تون حساب نمیکنم . میخواین ایندفعه که علی میاد بدم این جیمز باند جدید رو براتون بیاره . کیفیت , دی وی دی , خش هم نداره خیالتون راحت باشه .کل فیلما رو همون یه هفته حساب میکنم .

فروردین 1382 امام حسین , خیابان شهرستانی

مشتری : بابا مگه من هشتصد تومن طی نکرده بودم ؟ واسه چی هزار تومن ورداشتی ؟
گوشه گیر : اولا گفتی شهرستانی نگفتی کجای خیابون که . حالا که اینجا رسیدیم می گی آخر خیابون .ثانیا گفتی عجله داری , کلی آرتیست بازی واست در آوردم . ثالثا بابا جون بچه هات آقایی کن این دویست تومنو بده دیگه .زور به اونجات میاد ما دو زار بیشتر بگیریم لوطی .

فروردین 1383 .........................

اصغر دیزل : بابا گوشی جون گندشو دیگه در آوردی . من و بقیه بچه ها تو بند پول رو هم گذاشتیم واست از تعاونی زندان شوما خریدیم اون جورابای بیصاب مردتو بشوری . بابا حتما باید بریم وکیل بندو بیاریم .آخه گوت بزنن خودت نمیشوریشون خوب بده به این جعفر گه مال, ما یه پولیم بهش میدیم برات بشوره . بابا اینجا شده زندان با اعمال شاقه . خفه شدیم از بوگند . در بیار اون لجنا رو دیگه .
گوشه گیر : برو بابا حال نداری !

۱۳۸۲/۱۰/۱۷

بستنی قیفی

آخه سرمست میشم وقتی که یاد تو میفتم
تو عزیز دلمی عشق منی , خوشگل خفتم

وقتی با یاد نگاهت دلم آروم نمیگیره
وقتی حس میکنم امروز دل بیچاره میمیره

یهو از راه میرسی با لب خندون گل مریم
یه نگاهم میکنی, آخ گل خوشبومو بگردم

انقدر نازی و خوبی, انقدر ترد و لطیفی
چی بگم بستنی چوبی ؟ نه,آهان,بستنی قیفی

که تو دستای من خسته و دل مرده و نابود
آب میشی لاغر و پژمرده و وارفته,میشی دود

دل من کوره و تو سرد و گل اندام و ظریفی
دل مارو بی خیال شو واسه این کوره تو حیفی