۱۳۸۲/۰۲/۰۶

سوغات

يادته روزها و شب های قدیم ؟
اسم معشوق رو تو نجوای نسیم
من که خوب يادمه ای وای دلم
ياد اون روزها و گرمای دلم
من وغم بوديم و یک عهد دراز
من ويک غصه و مضرابای ساز
سازمو کوک که ميکردم صدای ناله ميداد
خبر از خون جگر, غصه صد ساله ميداد
قصه من, قصه لیلی و مجنون آخه نيست
گرچه مجنون هنوزم هست ولی لیلی ديگه نيست
لیلی آخر نتونست , طاقت مجنون رو نداشت
ليلی ام پر زد و رفت مجنونٌ اينجا جا گذاشت
آخ , عجب درديه تو کنج دلم , سوز و گداز
آخ , عجب طاقتی داری دلکم , مخزن راز
دل آتيش , دل سودا زده و غرق عذا
تو کجا و دل اون , ليلی آسوده, کجا ؟
اونيکه صحبتش از جنس صفا بود و وفا
ولی چون وقت عمل شد ما کجا ليلی کجا
دل من درد همش, خون همش , سادگيه
هنوزم وقف همون , جلوهء , دلداگيه
هنوزم دوست داره, باور نکنه رفتنشو
دوست داره چنگ بزنه پِيرهنشو دامنشو
هنوزم پر ميشه ازخاطرهء عطر تنش
حک شده توی دلش, ياد شکوفا شدنش
یاد اون روزها بخير , ای دل عاشق يادته؟
اون دو تا چشم سياهش , هنوز تو خاطرته؟
چه خيالا نمی کردی , دل عاشق , دل مست
فکر ميکردی تا ته دنيا , گلی پيش تو هست؟
چی بگم ؟ حرفی به جز غم , بلدم با تو بگم ؟
چی بگم ؟ قصه همينه , چه زياد باشه چه کم

1382 گوشه گير

هیچ نظری موجود نیست: