۱۳۸۲/۰۱/۲۳

جنازه


ساعت 5:30 بعد از ظهر نشستم توی یه دفتر خالی و سوت و کور . نه موبایلی , نه تلفنی , نه کامپیوتری . خلاصه طلبکارا همه چی رو جمع کردن و بردن . البته یه تلویزیون 14 اینچ سیاه وسفید قدیمی دارم.(مثل اینکه بدرد هیشکی نخورده ).اونم که همش صدا و سیمای لاریجانیه , بدرد نمی خوره .
سازمم هست که دیگه هر کی اونو بخواد ببره باید از روی جنازم رد شه . ( اینو خیلی جدی نگیرین در مورد خیلی چیزای دیگه قبلا از روی جنازم رد شدن ).
حالا زانوی غم گرفتم بغلم , نشستم منتظر که راننده تاکسی بیاد بریم تنیس .

هیچ نظری موجود نیست: